وبگاه بنیاد مستندات آزاد هر از گاهی با فعالین این پروژه مصاحبه میکند که در واقع نوعی قدردانی از کمکشان هم هست. شاید پیش خودتان گفته باشید خواندن آن مصاحبهها برای منی که یک کاربر ایرانی و فارسیزبان هستم چه لطفی دارد آخر! از شما چهپنهان خودم هم همینطور فکر میکردم و چندان با مصاحبهها انسی پیدا نمیکردم، اما ماجرایی باعث شد نظرم تغییر کند.
مابین افزونههای لیبرهآفیس یکی بود که لازمش داشتم و ازقضا روی جدیدترین نسخهٔ لیبرهآفیس نصب نمیشد!
مشکل را در میان حرفهایها مطرح کردم بلکه راهی پیدا شود. راستش خیلی هم امیدی نداشتم. نمیدانم چه حکمتی داشت که در اولین مواجههام با کاربران کاربلد با چنین پاسخ تندی مواجه شوم. خیلی صریح پاسخ داد که برو برنامهنویسی… یاد بگیر و [خودت] مشکل را حل کن!
این جواب مثل آب سردی روی سرم بود. چند ساعت بعد یک کاربر مکزیکی مشکل افزونه را بیمنت حل کرد و نسخهٔ جدیدترش را هم منتشر کرد. چیزی که کمک او را شیرینتر کرد این بود که بیآنکه آن کاربر اول را مستقیماً خطاب قرار بدهد گفت: «بعضی اوقات بهترین جواب این است که حرفی نزنی» و در واقع تلویحاً از پاسخ تند او گلایه کرد.
بعدها فهمیدم آن کاربر خیرخواه کسی نبوده جز یکی از همانهایی که در وبگاه بنیاد مصاحبهای با او را خوانده بودم.
اگر آن مصاحبه نبود، من ارزش کمک آن کاربر را آنچنان که باید درک نمیکردم و فکر میکردم حالا به یک سؤال پاسخ داده است و تمام.